Friday, August 22, 2008

باید از کوچه گذر کرد شبی
با دلی گرم، پر از شوق، تن ملتهبی

باید از کوچه دلبستگی کهنه گذشت
و به سرمنزل سایه‌ی یک آرامش مزمن ننشست

باید از خیس شدن ترس نداشت
دل بدریا زدن از رند خرابات آموخت

کودک پاک درون را به تحرک واداشت
باید از بازی آن کودک دیرینه به وجد آمد باز

«علیپور»

1 replies:

افشین محمودی said...

سلام چه جای دنجی داری به آدم آرامش میده یه سر به بچه های کوچه غربت بزن رفیق