من با ظرافت با زنم حرف میزدم و او با زمختی و خشونت، من روزی یکبار حمام میرفتم عبدالقادر ماهی یکبار، من حتی پیازچه نمیخوردم، او کیلو کیلو پیاز و سیر و ترب میخورد، من شعر سعدی میخواندم عبدالقادر آروغ میزد... آنوقت در چشم زنم من بیهوش بودم او باهوش، من بیشعور بودم او باشعور، من زمخت بودم، او ظریف...
Monday, April 15, 2013
ماجرای ازدواج شازده اسدالله میرزا و نوهعموی فرخلقا خانم
شازده اسدالله میرزا، فرزند شازده رکنالدین میرزا و نوهعموی خانم عزیزالسلطنه در این ویدیو در مورد عبدالقادر بغدادی توضیح میدهد:
من با ظرافت با زنم حرف میزدم و او با زمختی و خشونت، من روزی یکبار حمام میرفتم عبدالقادر ماهی یکبار، من حتی پیازچه نمیخوردم، او کیلو کیلو پیاز و سیر و ترب میخورد، من شعر سعدی میخواندم عبدالقادر آروغ میزد... آنوقت در چشم زنم من بیهوش بودم او باهوش، من بیشعور بودم او باشعور، من زمخت بودم، او ظریف...
من با ظرافت با زنم حرف میزدم و او با زمختی و خشونت، من روزی یکبار حمام میرفتم عبدالقادر ماهی یکبار، من حتی پیازچه نمیخوردم، او کیلو کیلو پیاز و سیر و ترب میخورد، من شعر سعدی میخواندم عبدالقادر آروغ میزد... آنوقت در چشم زنم من بیهوش بودم او باهوش، من بیشعور بودم او باشعور، من زمخت بودم، او ظریف...
Labels:
Old Published Posts
0 replies:
Post a Comment